حال درنظر بگیرید که غیر از نت آهنگینی که موقعیتهای داستانی را به ذهن مخاطبان راه میدهد، ساختار روایت اثر را به موضوع موسیقی و شخصیت موسیقیدان اختصاص دهیم. این رویکرد سبب میشود تا تم داستانی با بهرهگیری از جاذبههای غیرقابل انکار موسیقی بتواند مخاطبان را در همراهی با اثر آماده سازد. بدینگونه فیلمی به مخاطبان عرضه میشود که بهدلیل پرسوناژ اصلی شخصیت محوری داستان یا قدرت مضمونی و ساختاری فیلم در ارتباطگیری با مخاطبان به توفیق میرسد. نمونههای زیر از جمله آثاری هستند که یا بهگونهای مستقیم به روایت اوج و فرودهای یک موسیقیدان پرداختهاند یا در پرتو بهرهگیری از موسیقی نقدی گزنده را بر فرهنگ جاری در جامعه وارد کردهاند.
دلشدگان- زنده یاد علی حاتمی: فیلمی با فرم روایت بدیع، دیالوگهای ناب و بازی بهیاد ماندنی و منحصر به فرد اکبر عبدی که از نخستین آثار سینمای پس از انقلاب است که لوکیشن خارج از کشور را برای روایت قصه آدمهایش درنظر گرفت و هزینه نسبتا بالایی که در تولید این اثر به کارگرفته شد بازهم بهدلیل ساختار مطلوب فیلم چندان واکنشهای منفی بهدنبال نداشت. به واقع فیلم از منظر ساختار سینمایی به میزانی مطلوب بود که ایرادگیران معمول در قبال بهکارگیری هزینههای نجومی برای تولید فیلم سینمایی، از اینکه حاصلی قابل دفاع از آن هزینه پدید آمد ابراز رضایت کردند.
خواهران غریب- کیومرث پوراحمد: خواهران غریب با بهرهگیری از تم جستوجو و کشف و نیز روایت یک عشق خاموش توانست تا مخاطبان بسیاری را به سالنهای سینما بکشاند. خسرو شکیبایی در نقش یک خواننده مشهور درخششی خوب داشت و ترنم آوای مادرمن مادر من، تو یاری و یاور من، هنوز هم در گوش مخاطبان آشناست و شوری بیحد و حصر را در آنها ایجاد میکند.
پر پرواز- کاظم معصومی: روایت به بنبست رسیدن خواننده پاپ مشهور و تصمیم برای مهاجرت به آن سوی آبها ویژگی اصلی اثری است که به نقد ساختار ممیزیهای وارده بر ترانههای پاپ میپردازد.
مکس- سامان مقدم: کمدی موزیکال چند وجهی و شاخصی که کنایههای تند سیاسی خود را به هر دوطیف اصلاحطلب و اصولگرا وارد کرده بود و لزوم هماندیشی و نواندیشی را در مسائل فرهنگی سیاسی یادآوری میکرد با کاراکتر مجید کسرایی و سکانس کنسرت پایانی که مهارت دکوپاژبندی کارگردانی جوان به اسم سامان مقدم را فریاد میزد همچنان بهعنوان یک کمدی خوشساخت هدفمند در دیدگاه سینمایینویسان مطرح است.
گل یخ- کیومرث پوراحمد: بازهم روند به اوج رسیدن یک خواننده و بازسازی خاطرهای سینمایی دستمایه تولید یک فیلم سینمایی شد. تا قبل از اکران فیلم، همه از گیشه رؤیایی آن سخن میگفتند و حضور محمدرضا گلزار نیز این ظن را تقویت میکرد اما در نهایت تعجب، شکستی سخت در گیشه خورد و صدای حامی نتوانست امتیازی برای فیلم باشد.
سنتوری- داریوش مهرجویی: موسیقاییترین فیلم نیم دهه اخیر با فضای داستانی تلخ و کنایههای گزندهاش نسبت به شرایطی که جوانان را از مسیر محبوبیت و رشد، به زوال و نیستی میکشاند با مخاطبان بسیاری ارتباط برقرار کرد. اگرچه رنگ پرده را ندید اما نسخه قاچاق آن دست بهدست گشت و تقریبا همه ایرانیها آن را دیدند.
چهل سالگی- علیرضا رئیسیان: بحث دیدار مجدد دو عاشق از هم جدا شده که موسیقی را بهعنوان یک عنصر همپیوند در ارتباط خود بهکار بردند، اگرچه در سایه توجه کارگردان بر مشکلات ارتباطی زوج میانسال قرار گرفت اما توانست تا بخشی از پیام اجتماعی فیلم را از طریق همین وصل مجدد به مخاطب منتقل کند.
طهران تهران (اپیزود سیم آخر)- مهدی کرمپور: باز هم رویارویی نمادهای ارزشگرایی جامعه با یک گروه کنسرت جوان به محوری اصلی در روایت بدل شد. ترانه سیمآخر اگرچه بازتابدهنده عشق به شهدا بود اما در پیوند ارگانیک با دیگر موضوعات اثر قرار نگرفت و به همین علت چندان در ارتباطگیری با مخاطب موفق عمل نکرد.
بی خداحافظی- احمد امینی: توجه بر زندگی ستاره موسیقی پاپ (رضا صادقی) اگرچه تحلیلی مهرورزانه و همدلانه از شرایط ستارهشدن وی به مخاطب عرضه کرد اما نوع بازگویی قصه از آن جاذبههای تاملبرانگیز در ذهن مخاطب بیبهره است و به همین دلیل چندان ماندگار بهنظر نمیآید.